مرتضی عامری قدم 4 سئوال 12 الی 24

ساخت وبلاگ

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست و چاپ دهم

از سئوال دوازده تا بیست مثالی را جهت بهتر نوشتن ترازنامه مورد بررسی قرار می دهیم.

<a href='/last-search/?q=مرتضی'>مرتضی</a> <a href='/last-search/?q=عامری'>عامری</a>، مجتبی دشتی

12ـ از چه کسانی رنجش دارم؟ (توضیح دهید چه اتفاقی یا شرایطی باعث این رنجش شد)

کلاس پنجم ابتدایی بودم و معمولا بعلت تاخیر اتوبوس شرکت واحد دیرتر به مدرسه می رسیدم ، به خاطر همین موضوع ، ناظم مدرسه بارها مرا تنبیه کرده بود و نسبت به او خشم و کینه به دل داشتم.

13ـ از چه سازمان‌هایی (مدرسه، موسسه دولتی، مذهبی، مدنی) رنجش دارم؟ (توضیح دهید چه اتفاق یا شرایطی باعث این رنجش شد) همانند سئوال 12رنجش های مان می تواند از افراد حقوقی مانند ادارات ، مدرسه و...باشد ، ناگفته نماند شاید در طرح رنجشی که آورده ایم هم از فرد و هم از موسسسه یا اداره رنجش داشته باشیم که این رنجش من از ناظم منتهی به رنجش از مدرسه هم شده بود

14ـ انگیزه‌ها و اعتقاداتی که باعث شد تا من در آن شرایط به این شکل عمل کنم چه بودند؟

در شرایط موجود من ناتوان بودم زیرا از نظر جسمی توانایی مقابله با او را نداشتم و چون نمی توانستم دلیل واقعی دیر آمدنم را بیان کنم و در اصل یاد نگرفته بودم احساساتم را در میان بگذارم مجبور بودم به کینه ای که نسبت به او در دل داشتم بسنده کنم تا در زمان مناسب انتقامم را بگیرم.

15ـ عدم صداقت من چگونه به شدت این رنجش‌ها افزوده است؟

من نقش خودم را نمی دیدم و برایم قابل درک نبود که دیر آمدنم به نوعی ، نظم و انضباط و مقررات مدرسه را برهم می زند با خود می گفتم که آنها باید شرایط مرا درک کنند و هرچه خود را بیشتر محق می دیدم دنجش بیشتری را با خود حمل می کردم.

16ـ چگونه عدم توانایی یا عدم تمایل من برای تجربه کردن بعضی از احساسات باعث به وجود آمدن رنجش شد؟

در این رنجش قسمتی عدم توانایی بود که نمی توانستم احساس درونی ویا شرایط حاکم بر زندگی ام را بیان کنم و قسمتی هم عدم تمایل بود زیرا خود محق را می دانستم و فکر می کردم من نهایت سعی ام را می کنم اما باز دیر به مدرسه می رسم

مرتضی عامری، مجتبی دشتی

17ـ رفتارهای من چگونه به افزایش رنجش‌هایم کمک کرد؟

از آن پس بی نظمی های من تشدید شد در واقع وقتی که تنبیه ها اثرات خود را از دست داد و ترس از آن در من ریخته شد ، نسبت به تعهداتی که داده بودم بی تفاوت تر شدم و سعی می کردم برخلاف خواسته های او رفتار کنم و هرچه بیشتر با او مواجه می شدم رنجش هایم افزایش می یافت.

18ـ آیا از نگاه به نقش خود در شرایطی که باعث بوجود آمدن رنجش شده می‌ترسم؟ چرا؟

بله زیرا که با نگاه واقعبینانه به نقش خودم متوجه قصورات خودم می شوم چیزی که معمولا دوست ندارم به آن بیندیشم

19ـ رنجش‌های من چگونه بر روی روابطم با خود و دیگران و نیروی برتر تاثیر گذاشته؟

رنجش های من موجب می شد تا گوشه گیر و منزوی شوم و قسمتی از ذهن را به مرور عامل رنجش و قسمتی هم در فکر انتقام و مقابله به مثل کردن اختصاص دهم به همین خاطر روابطم کمرنگ می شد و از توجه و اتکا به مبدا هستی به مرور فاصله می گرفتم.

مرتضی عامری، مجتبی دشتی

20ـ در رنجش‌هایم چه طرح و زمینه یا ریشه‌ای را می‌بینم که بارها تکرار شده؟

در تمامی این رنجش ها ندیدن نقش خودم ، بیان نکردن احساسات واقعی ام و همچنین نادیده گرفتن حقوق اجتماعی خود و دیگران مشهود بود.

21ـ احساس شخصی خود را چگونه شناسایی می‌کنم؟

با تجربه کردن، رجوع کردن به درون یا وجدان، ترازنامه گرفتن، مشورت کردن با کسی که این احساس را داشته، از طریق عکس‌العمل‌های غیرطبیعی خودم و دیگران

22ـ برای احساس کردن مجدد با چه احساسی بیشترین مشکل را دارم؟

احساساتی که به طور ناگهانی و غیرمنتظره بروز می‌کند فرد را در انجام کار متوقف یا محدود می‌کند، مثل احساس عدم توانایی در همه بخش‌های زندگی مثل کار، خوراک، شهوت و ...

تجربه‌ي مکرر احساسات انگیزه‌های ما برای زندگی هستند، علاقه، لذت، تعجب، اضطراب، ترس، خشم و ... زمانی که احساسات‌مان با تجربه‌های تلخ سرکوب می‌شود در تصمیم‌گیری دچار مشکل و در نهایت به علت عدم شناخت آن، احساس غیرمنطقی دیگری از خود بروز می‌دهیم.

یادآوری خلاهای کودکی و رنجش‌های گذشته، احساس کوچک شدن، احساس عصبانیت، پوچی، شکست دوباره، دلهره، عدم اعتماد، نتیجه‌اش بروز احساس دیگری مثل غم و اندوه می‌باشد.

23ـ چرا سعی می‌نمودم که احساسات خود را سرکوب و خفه کنم؟

زیرا وقتی که می‌دیدم نمی‌توانم به احساساتم جامه عمل بپوشانم تنها راه؛ سرکوب کردن آنها بود. احساسات نوعی انرژی هستند كه باید ابراز شوند کودکانی که در خانواده‌های ناسالم رشد کرده‌اند و اغلب یار و مونسی ندارند تا احساساتشان را با آنها در میان بگذارند مجبور به خفه‌كردن احساس‌ها در خود مي‌شوند. هر چندباری که احساسات را سرکوب می‌کردیم به تعداد دفعات ضربات روحی ما بیشتر می‌شد. ناشناخته‌ها همیشه برای من ترس‌آورند و احساساتی را که نمی‌شناختم برای تجربه‌شان معمولاً ترس سراغم می‌آید و همواره سعی در سرکوب و خفه کردن آن احساس می‌کنم. احساسات برای من معمولاً به این شکل بروز می‌کرد: درگیری و لذت‌جویی یا ترس از بروز احساسات و ترس از واكنش‌هاي دیگران.

24ـازچه ابزارهایی جهت انکاراحساسات واقعی خود استفاده میکردیم؟

غیبت کردن، مسخره کردن، پرخوری، تراز دیگران را گرفتن، فرار از تجربه کردن احساسات، و غیره ...


برچسب‌ها: مرتضی عامری, مجتبی دشتی, اعتیاد, بهبودی

قدم چهارم الانان...
ما را در سایت قدم چهارم الانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : addiction7 بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:15