قدم 3
ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند، بسپاریم.
پروردگار!
خود را تقدیم تو میدارم با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی.
از اسارت نفس رهایم کن تا انجام ارادهات را بهتر توانم.
مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو، عشق تو و راه تو یاریشان خواهم کرد.
باشد که بر ارادهات گردن نهم. (آمین)
قدم سوم یادآوری میکند، اگر تمایل داشته باشید خداوند در زندگیتان حضور پیدا خواهد کرد و از مواهب حضورش بهرهمند خواهید شد و اگر پا روی ترسهایتان گذارید از درونتان رخت میبندد و ایمانی سرشار از امید جایگزین آن خواهد شد در قدم سوم به این باور میرسید که اگر تسلیم خواست و ارادهي خداوند باشیم، به رهایی و آزادی میرسیم. رها شدن از قید و بندهای دنیوی.
قدم سوم حاصل پیام: «دست برداشتن از خودمحوری مساوی است با خدامحوری» میباشد. رعایت حقوق دیگران و در نظر گرفتن مصلحت جمع مساوی است با خواست و ارادهي خداوند.
قدم سوم یعنی قدم برداشتن در راه حل مشکلات و در نهایت رسیدن به آزادی و آرامش.
با سپردن امور زندگی به دستان پروردگار مهمترین تصمیم را در طول عمر خود خواهید گرفت. باید ایمان داشت و اعتماد کرد تا به آرامشی درونی در پس این تصمیم برسید.
با خدمت کردن به دیگران خطی بر روی خود میکشید.
پیدا کردن خود در گرو گم شدن در دیگران است.
هر چقدر به سمت نیروی برتر گام برمیداریم، وابستگیهای دنیایی را رها نموده و وابسته به نیروی جاوداني خداوند میشویم.
وابستگی به خداوند آزادی و بینیازی است و مفهوم این آزادی این است که نه تنها در اسارت افکار و باورهای پوسیدهي گذشتهي خود نیستم بلكه دیگر نیازمند توقعات سرکش و خواستهي نامحدود خود نيز نیستم.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
1. چرا تصمیمگیری در این قدم محور اصلی میباشد؟
تصمیمگیری قلب تپنده قدم سوم است. تمایل محور اصلی تصمیمگیری است، اغلب ما نميخواهيم مسوولیت روزمرهي کارهایمان را بپذیریم برای همین اصلاً تصمیم نمیگیریم.
تصمیمگیری: به وجود آوردن یک فکر و اقدام و عمل نسبت به آن است. مسالهي اصلی به عهده گرفتن مسوولیت تصمیمات است در قدم سوم میخواهیم یک تصمیم بگیریم و این تصمیم باید با روح و فکر و جسم ما شکل گیرد.
در گذشته تصمیمگیری بر پایه بیایمانی، خودمحوری و باورهای قدیمی بود ولی امروز از روی آگاهی و برای هدفی مشخص تصمیم میگیریم. در گذشته دیگران برای ما تصمیم میگرفتند و خود نیز هرازگاهی این تصمیم را به گردن دیگران میانداختیم که در مواقع لزوم بتوانیم منکر آن شویم. در گذشته هیچ انگیزهای را برای تصمیمگیری نداشتیم و اگر هم تصمیمی میگرفتیم ناموفق بود اما امروز انگیزه داریم. امروز برای داشتن زندگی سالم تصمیم به کمک از خداوند میگیریم. برای شروع هر کار نیاز است تا تصمیم بگیریم. یعنی از نظر روحی و فکری آمادگی کامل داشته باشیم و تا تصمیم نگیریم هیچ اقدام و عملی را به دنبال نخواهد داشت. اول نیاز است که یاد بگیریم چگونه تصمیم بگیریم و چطور میتوانیم نسبت به آن عمل نماییم. با تواضع و فروتنی (اینکه من پاسخ تمام سوالهاي دنیا را نمیدانم پس نیاز است که از یک نیروی برتر کمک بگیرم) باید دریچهي افکارم را باز کنم تا این تصمیمگیری برایم کاربرد داشته باشد. با وجود بسته بودن دریچهي افکارم، عدم تمایل، ارادهي شخصی و کوتهبینی همه ارزشها نفی خواهد شد.
2. آیا میتوانیم این تصمیمات را برای امروز بگیریم؟ آیا ترس و بهانهای در مورد آن دارم؟ آنها چه هستند؟
قسمت اول:بله ـ تصمیمات امروز من بر پایهي باورهای جدید و روشنبینی است و چون فراموشکار هستم بهتر است که بهطور دايم و هر روزه این تصمیم را به اجرا درآورم.
قسمت دوم:بله ـ 1) گاهی اوقات بابت کاری که میخواهم انجام دهم، ترس دارم چون با تصمیم گرفتن باید آن را اجرا و برنامهریزی کنم، برای رسیدن به آن، این خود بهانهای میشود برای عمل نکردن به تصمیم 2) ترس از اینکه نتوانم به خواست خداوند عمل کنم و بگویم که خواست خدا بوده چون آگاهی مطلق را ندارم و از این تصمیمگیری هراس دارم که او برای من تصمیم بگیرد. 3) میترسم به چیزهایی که دوست دارم، نرسم. 4) بهانه میآورم و میگویم الآن وقت آن نرسیده (تصمیم) 5) ترس از اینکه خدا برای رشد من راههایی را انتخاب کند یا پیش رویم بگذارد که من تمایلی به آنها ندارم. 6) ترس از اینکه چیزهایی را که دوست دارم از دست بدهم.
3. چه عملی جهت اجرای تصمیم خود انجام دادهام؟
تمایل مهمترین عامل برای به اجرا گذاردن این تصمیم میباشد. تا تمایل نباشد هیچ وقت نمیتوانیم این تصمیم را بگیریم. کار کردن قدمها، مشورت کردن، آگاهی از انجام سهم خودم در قبال کارها، دعا کردن، انتقال چیزهایی که آموختم و در تمام روز سعی میکنم با مشورت و رفتار سالم آنچه را که خدا در نظر دارد انجام دهم حتّی اگر برخلاف نظر و عقاید من باشد. صبح را با دعا کردن و کمک خواستن از نیروی برتر شروع میکنم و سعی دارم دست از خودخواهیها و خودپسندیها بردارم و در پس وسوسهها هیچ اقدامی نکنم، در انتهای روز خودم را ارزیابی کنم و برنامهای برای فردای خود خواهم داشت و در انتها از خداوند برای یک روز پاک شکرگزاری خواهم کرد.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
4. برای سپردن چه قسمتهایی از زندگیام مشکل دارم؟ چرا مهم است که آنها را به خداوندی که خود درک میکنم بسپارم؟
قسمت اول: به بیشتر چیزهایی که احساس مالکیت میکنم، رنجشهای گذشته، ظلمهایي که در حقّم میشود، دست برداشتن از نقايص اخلاقی (بددهنی، شهوترانی، ...)، با تشخیص سهم خودم مشکل دارم،
قسمت دوم: چون که از جنگ کردن دور میشوم و به
آرامش میرسم.
هر آنچه که میسپارم و لحظهای بعد به دست میگیرم به واقع
یعنی نسپردهام.
هر آنچه که در موردش قدرتی ندارم نشانه آن است که باید بسپارم.
در کل هر چیزی را که در مقابلش توانایی ندارم باید بسپارم.
5. من چگونه طبق ارادهي شخصی خود عمل کردهام؟ انگیزههایم چه بودهاند؟
بعضی مواقع ارادهي شخصی باعث میشود که ما هرگونه ملاحظه و مراعاتی را کنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته خود باشیم، ما احساسات و نیازهای دیگران را ندیده میگیریم و با تمام قدرت هر کسی بخواهد با ما روبرو شود او را زیر پا له خواهیم کرد. زمانهایی برای انجام کارهایم فقط به ارادهي شخصی اقدام به عمل میکردم و انگیزهام زود به نتیجه رسیدن بود و گاهی هم برای تایید شدن با انجام کارهای خودمحورانه انگیزهای جزتایید خود و رد دیگران نداشتم ـ در پارهای اوقات شاید نیّت خیری در سر داشتم و اقدام به کاری میکردم ولی در اواسط راه انگیزهام به انگيزهاي منفی تبدیل میشد ارادهي شخصی من همیشه چوبی لای چرخ طبیعت بود، هر کجا حتّی با نیت خیر با استفاده از ارادهي شخصی جلو رفتم دست كم به یک نفر خسارت زدهام. این سوال میخواهد بگوید هر کجا خودخواهانه، بدون مشورت و با ارادهي خود تصمیم بگیرم شکست خواهم خورد.
6. عمل از روی ارادهي شخصی چگونه برروی زندگی ام اثرگذاشته است؟
بارها با استفاده از ارادهي شخصی با مشکلات (زندان، قانون، شکست) مواجه شدم هر گاه از این اراده افراطی استفاده میکردم مصرف مواد هم بیشتر میشد و از انسانیت دورتر میشدم و آشفتگی در تمام امور زندگی حکمفرما میشد. و هر چه خودخواهانهتر زندگی میکردم تنها و تنهاتر میشدم و اغلب اطرافیان و دوستانم را از دست میدادم. بعضی اوقات به علت عدم آگاهی و مشورت، نیت خیرخواهانهام هم برخلاف نظام طبیعت بود. شکستهای متوالی، دردهای غیرضروری، قطع ارتباط با دنیای اطراف و اوج مصرف تاثیرات استفاده از اراده شخصی در زندگیام بود.
7. اراده شخصی من چگونه بر دیگران اثر گذاشته است؟
با بیملاحظگی و خودخواهیها باعث میشدم که رفتارم به دیگران لطمه و آسیب بزند و برای خود دشمنتراشی کنم، آن قدر با دنیای اطرافم سر جنگ داشتم که اطرافیانم در پیگیری اهدافشان با مشکل مواجه میشدند و با استفاده از ارادهي شخصی از نظر روحی روانی و جسمی به دیگران آسیب میرساندم، بسیاری از زندگیها به خاطر خودمحوریهای من از هم پاشید یا با مشکل مواجه شد و بیمسوولیتی و بیتعهدی من باعث شد آنها هیچ وقت نتوانند به انسان دیگری اعتماد کنند، پیشروی از روی ارادهي شخصی یعني بسته شدن دریچهي افکار و در پی آن دوری از خداوند و بیایماني.
https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۴۳۴_uw1j.jpg
8. آیا پیگیری اهدافم باعث صدمه به دیگران میشود؟ چگونه؟
پیگیری اهداف در بیشتر موارد چون بر پایه خودخواهی و بیملاحظگی بود و یا هر گاه شرایط دلخواه ما نباشد سعی میکنیم به هر نحو ممکن آن را به گونهای تغییر دهیم تا به اهداف خود برسیم حاضریم به هر قیمتی به خواستهي خود برسیم و چنان سرگرم تعقیب افکار و خواستههای خود هستیم که کاملاً رابطهيمان با وجدانمان و خداوند قطع میشود و باعث بروز هر واکنشی نسبت به دیگران و صدمه زدن به آنها میشود و کسانی که با ما در ارتباط بودند خسارت میدیدند و رنجیده میشدند. از نقايصم به عنوان ابزار استفاده میکردم تا به هدفم برسم هر لحظه که منابع مشترک را در نظر نمیگیرم.
نمیتوانم خواست خدا را از رفتار ناسالم تشخیص دهم، فقط کافی است متوجه باشم چه هدفی را دنبال میکنم با مشورت کردن متوجه خواهم شد هدف من منفی است و مخرب یا مثبت و سازنده.
9. آیا در پیگیری اهداف صحیح امکان دارد به صورتی عمل کنم که نتیجهي معکوس برای خودم یا دیگران داشته باشد؟ توضیح دهید.
بله، کافیست با ارادهي شخصی جلو بروم و سعی در دستیابی اهدافم داشته باشم آنگاه چوبی لای چرخ دیگران بشوم. در بدترین نتایج، بزرگترین و زیباترین شرایط وجود خواهد داشت. اگر من تمایل داشته باشم آنها را درک کنم تا به خود و دیگران خسارت نزنم اگر از ارادهي سازنده خود و مشورت استفاده نکنم نتیجه برعکس خواهد شد. گاهی اوقات اهداف صحیح است ولی اگر بخواهم از ارادهي شخصی استفاده کنم. مطمئناً نتیجه معکوس خواهد شد.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
10. آیاهیچوقت برای رسیدن به اهدافی مجبور به مصالحه و سازش درمورد اصول گردیدهام؟مثال: مجبورشدم ناصادق باشم بیرحم یا بیوفا باشم؟
در زندگی شخصی در بسیاری از موارد با اصول سازش کردهام، ناصادق و بیوفا بودهام و خیلی از اصول روحانی که در زندگی کاربرد داشته را زیرپاگذاشتم، هر گاه از ضعفهای خود استفاده میکردم بیماری این اجازه را به من میداد که اصول را نادیده بگیرم ولی امروز با استفاده از اصول روحانی این قدمها میتوان درست زندگی کرد یعنی قبل از اینکه خواسته باشم اقدامی کنم، بسنجم آیا میتوانم با در نظر گرفتن اصول روحانی عمل کنم. امروز در انجمن سعی میکنم که اصول را زیرپا نگذارم و یا در مورد آن سازش و مسامحه نمیکنم.
11. توضیح دهید چه زمانهایی نیروی ارادهي خودتان جهت انجام کاری کافی نبوده است. (مثلاً با نیروی ارادهي خودم نمیتوانستم پاک بمانم.)
اگر میخواستم با اراده و نیروی خودم کارهایم را انجام بدهم امروز هزاران کار داشتم که هنوز هیچ کدام از آنها را انجام نداده بودم نیرو و ارادهي من به تنهایی چوبی لای چرخ طبیعت بود. چرا که تصمیمات من همیشه بر مبنای خودمحوری و خودخواهی بود نیرو و ارادهي من به تنهایی نمیتوانست قدمها را کار کند، مرتب به جلسات برود، خدمت کند، ترسها و وسوسهها را زیر پا بگذارد ولی با استفاده از یک نیروی برتر به علاوه نیروی خودم توانستم این کارها را انجام بدهم.
در زمان مصرف با نیروی ارادهي شخصی با خودمحوری تصمیم به قطع مصرف میکردم چون غرور و منیّت همراهم بود مجدداً این ارادهي شخصی بعد از گذشت زمان کوتاهی رو به تحلیل میرفت و عود بیماری را در پی داشت ولی امروز نیروی ارادهي خداوند راهگشا میباشد.
برچسبها: مرتضی عامری, مجتبی دشتی, اعتیاد, بهبودی
قدم چهارم الانان...
ما را در سایت قدم چهارم الانان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : addiction7 بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 3:18