برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی25ـ چه کسی یا چه چیزی احساسی را در من برمیانگیخت؟ آن احساسات چه بودند؟ در چه موقعیتی بودم؟ نقش من در هر یک از آن شرایط چه بود؟ تمام افراد یا رویدادها یی که احساسات مرا برمی انگیختند ، چون در مواجه شدن با آنها شناخت و راهکاری نداشتم، جاهایی که مسلط برآن احساس می شدم به کام خود و لذت جویی ام از آن بهره می بردم و اگر آن احساس فراتر از انتظار من بود معمولا در بروز عملکرد در مقابل آن احساس ترس بسراغم می آمد .قسمت سوم سئوال - تنها نقش من به اجرا گذاردن آن احساس بود بدون در نظر گرفتن پیامد آن. 26ـ چه انگیزهها و یا چه اعتقاداتی داشتم که باعث شدند من در آن شرایط آنگونه عمل کنم؟ #مجتبی_دشتیتمام انگیزه و اعتقادات من بر اساس خودمحوری ، لذت جویی و بدون تعقل و تفکربود و وقتی در شرایط مختلف از آنها بهره می جستم معمولا با احساساتی که معمولا دردسرساز ، مشکل آفرین و دردناک بود مواجه می شدم.27ـ من با احساساتم وقتی آن را شناسایی میکنم چگونه رفتار میکنم و در مورد آن چه کاری انجام میدهیم؟در گذشته در رابطه با بروز احساساتم از روی عادتهاي خودمحورانه و اجبار رفتار میکردم اما امروز سعی میکنم آنها را دستهبندی کنم تا از روی عادتهاي خودمحورانه و اجبار نباشد همچنين قبل از اقدام و عمل، آنها را در ذهن خود بررسی میکنم و به عقوبت بروز آن احساس هم فکر میکنم و نقاط منفی و مثبت آن را شناسایی کرده و به مرحلهي عمل و رفتار میرسانم.28ـ در مورد چه کسی یا چه چیزی احساس گناه و خجالت میکنم؟ شرایطی که باعث به وجود آمدن این احساسات شد را توضیح دهید؟وقتی رفتار بد و زشتی که وجدان درونیام را آزار میدهد انجام میدهم احساس گناه و خجالت نسبت به خود؛ دیگران و خداو, ...ادامه مطلب
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست و چاپ دهم37. چه شهود و مدارکی دارم که دیگر میتوانم با دلگرمی به بهبودی خود اعتماد کنم؟امروز بهترین شاهد حضور خداوند در زندگی است، به او اتکا میکنم و اعتماد دارم و همچنین شواهد دیگری از قبیل: معجزهي از بین رفتن وسوسهها، افکارم کمتر با زشتیها هماهنگ میشود، امروز ترسهایم کمتر شده، پاک هستم و دغدغه مصرف مواد را ندارم حتی در سختیها و مشکلات، با راهنمایم مشورت میکنم. امروز با اصول روحانی زندگی میکنم و آرامش بیشتری دارم، وقتی دعا میکنم از خودپسندی و خودخواهی دور میشوم، امروز فقط خود را نمیبینم و حضورخداوند در زندگیام کار میکند. 38. اخیراً چه کاری کردهام که نشاندهندهي تعهد من به بهبودی و به کارگیری برنامه باشد؟ (مثال پست خدماتی در برنامه قبول کردهام؟) آیاموافقت کردهام راهنمای دیگرمعتادان درحال بهبودی باشم؟آیارفتن درجلسات علیرغم هرگونه احساسی که داشتهام ادامه دادهام؟آیابه کارکردن باراهنمای خود حتی اگر اوحقیقت تلخی را به من گفته باشدیاراهکاره ایی را به من پیشنهادکرده باشدکه موردپسند من نبوده ادامه دادم؟خدمتهایی که در برنامه به عهده میگیرم، با وجود احساسات بد و خوب ، باز در جلسات حضور دارم و مشارکت میکنم، کارکرد قدمها، اصل تعهد تصمیم گرفتن برای واگذاری و سپردن امور به دستان مهربان خدا و تکرار آن حتّی اگر به نظرمان اتفاق مثبتی رخ ندهد اصل تعهّد را باید با تاکید و تایید به صورت مدام و منظم به عمل درآوریم.39. آیا هیچ بهانه و دستاویزی برای تصمیم گرفتن جهت واگذاری و سپردن اراده و زندگی خود به مراقبت خداوند دارم؟یکی از بهانهها و دستاویزها میتواند این باشد که من در پس سپردن نمیدانم که شرایط زندگیام چگونه خواهد شد. آ, ...ادامه مطلب
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست و چاپ دهمقدم 4ما یک ترازنامهي اخلاقی بیباکانه و جستوجوگرانه از خود تهیه کردیم.ای مهربان بخشنده!مرا انگیزهي بخشش عطا کن.تا با بخشش دیگران حضورت در درونم فزونی یابد.کمک کن بار رنجشها و کینهها را از دوشم بردارم. كه چون حايلی است بین من و تو. وقتی از دردها و رنجشهای درونی خلاص میشویم. دیدارمان وضوح بیشتری پیدا میکند.من چشم بر زشتیها میبندم، چون تو همه را نکو خلق کردی.مرا سیرتی زیبا و قلبی بیکینه عطا فرما.در گام چهارم، با گرفتن چندین ترازنامه از جمله تراز رنجشها، ترسها و سوءاستفادهها میتوانید بیشتر به ماهیت بیماریتان پی ببرید فقط نباید از جستوجو در درون خود هراس داشته باشید. دست به قلم شدن و مرور گذشته خود و نوشتن دردها و رنجها و ترسها ،کمکتان میکند. امید به رهایی داشته باشید تا درب جدیدی روی زندگیتان باز شود با اين كار ديگر نگاهتان به زندگی از روی غبطه، ناامیدی و ترس نخواهد بود و با خواندن ترازتان در قدم بعدی یاد میگیرید که خود را ببخشید و تمرینی باشد برای بخشیدن دیگران که سود روحانیاش عاید خودتان میشود و در نهایت به آرامش خواهید رسید. در ضمن مسبب وصل شدن شما به خداوند و برداشتن سدهای بین شما و او میشود. نویدی که میتوان داد با برداشتن اساسی و صحیح این قدم روحتان شفا خواهد یافت و حتی وسوسههای افراطی در مورد میل به مصرف را از دست خواهید داد. با برداشتن این گام آن شخصیت خود ساخته و دروغین از درونتان رخت میبندد زیرا که در مسیر بهبودی و بازیابی نیازی به آن شخصیت نیست. ارزیابی و جستوجویی که در خودتان میکنید با این هدف معنا پیدا میکند که شناخت بهتری از خودتان بروز احساساتتان، طرحها و زمینههای شکلگ, ...ادامه مطلب
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست و چاپ دهماز سئوال دوازده تا بیست مثالی را جهت بهتر نوشتن ترازنامه مورد بررسی قرار می دهیم.12ـ از چه کسانی رنجش دارم؟ (توضیح دهید چه اتفاقی یا شرایطی باعث این رنجش شد) کلاس پنجم ابتدایی بودم و معمولا بعلت تاخیر اتوبوس شرکت واحد دیرتر به مدرسه می رسیدم ، به خاطر همین موضوع ، ناظم مدرسه بارها مرا تنبیه کرده بود و نسبت به او خشم و کینه به دل داشتم.13ـ از چه سازمانهایی (مدرسه، موسسه دولتی، مذهبی، مدنی) رنجش دارم؟ (توضیح دهید چه اتفاق یا شرایطی باعث این رنجش شد) همانند سئوال 12رنجش های مان می تواند از افراد حقوقی مانند ادارات ، مدرسه و...باشد ، ناگفته نماند شاید در طرح رنجشی که آورده ایم هم از فرد و هم از موسسسه یا اداره رنجش داشته باشیم که این رنجش من از ناظم منتهی به رنجش از مدرسه هم شده بود 14ـ انگیزهها و اعتقاداتی که باعث شد تا من در آن شرایط به این شکل عمل کنم چه بودند؟ در شرایط موجود من ناتوان بودم زیرا از نظر جسمی توانایی مقابله با او را نداشتم و چون نمی توانستم دلیل واقعی دیر آمدنم را بیان کنم و در اصل یاد نگرفته بودم احساساتم را در میان بگذارم مجبور بودم به کینه ای که نسبت به او در دل داشتم بسنده کنم تا در زمان مناسب انتقامم را بگیرم. 15ـ عدم صداقت من چگونه به شدت این رنجشها افزوده است؟ من نقش خودم را نمی دیدم و برایم قابل درک نبود که دیر آمدنم به نوعی ، نظم و انضباط و مقررات مدرسه را برهم می زند با خود می گفتم که آنها باید شرایط مرا درک کنند و هرچه خود را بیشتر محق می دیدم دنجش بیشتری را با خود حمل می کردم.16ـ چگونه عدم توانایی یا عدم تمایل من برای تجربه کردن بعضی از احساسات باعث به وجود آمدن رنجش شد؟در این رنجش قس, ...ادامه مطلب
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتیhttps://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۳۱۹_xu1c.jpg12. تفاوت بین نیروی ارادهي من با نیروی ارادهي خداوند چه میباشد؟همان قدر که شباهت بین من و خدا وجود دارد تفاوت بین ارادهي من و ارادهي او وجود دارد. من برای تامین معاش روزانهي خود دچار ترس میشوم ولی او معاش میلیاردها جاندار را تامین میکند و ترسی هم ندارد. با استفاده از نیروی من نمیتوان برتمام نیروها فاتح شد ولی با استفاده از نیروی او میتوان بر تمام مسايل پیروز شد ارادهي من محدود است اما ارادهي خداوند نامحدود، من مسايل را طبق منافع خودم برنامهریزی میکنم ولی خداوند طبق منافع جمع، من جز هستم و او کل، من در کارهایم تعادل ندارم ولی او متعادل است. ارادهي من قدم ششم است اما ارادهي او قدم هفتم، در ارادهي من ترس وجود دارد ولی ارادهي او عشق وجود دارد، ارادهي من در بسیاری از مواقع منفی و مخرب است با زیربنای ضعفهای اخلاقی در صورتی که اراده خداوند در جهت آرامش هر چه بیشتر بندگانش میباشد و در جهت بالا بردن آگاهی انسانها، و در کل در بیشتر موارد ارادهي ما در ترس، رنجش، محرومیتها و خودمحوری خلاصه میشود اما ارادهي خداوند در ارزشها میباشد.13. آیا در بهبودی زمانهایی بوده که احساس کنم ارادهي زندگیام را به دست خود گرفتهام؟ چه چیز باعث هشدار به من شد؟ چه اقدامی کردم تا خود را به قدم سوم دوباره متعهد کنم؟بله، زمانهایی که سعی میکنم ارادهي شخصیام را به جای مشورت و نظرخواهی در زندگی اعمال کنم یا بر روی چیزی پافشاری و اصرار دارم.اقدامی که لازم است برای تعهد قدم سوم: اعلام عجز و ناتوانی، کمک خواستن از خداوند و امور را به او سپردن، شناختن ارادهي شخصی و ارادهي سازنده (خداوند, ...ادامه مطلب
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست جدید چاپ دهم23. فهم مراقبت برای من چه میباشد؟مراقبت: یعنی اینکه خود را به مراقبت خداوند بسپارم، مراقبت سپردن است. مراقبت سلب مسوولیت و اختیار نیست، مراقبت مجادله با خداوند نیست. مراقبت یعنی نگهداری، حفظ و دور نگهداشتن از آسیب، حفاظت نمودن، هشیار بودن و مواظبت کردن. کنترل کردن با مراقبت کردن بسیار متفاوت است کنترل کردن یعنی دخالت، مراقبت یعنی محافظت و احاطه برای نگهبانی24. سپردن اراده و زندگیام به خداوند برای من چه مفهومی دارد؟یعنی اجازه عملکرد دادن به خداوند در اراده و زندگیمان و درک حضورش در تمام مراحل زندگی، دست برداشتن از ارادهي شخصی، دست برداشتن از کنترل کردن باید به او اعتماد کنم. با سپردن اراده و زندگیمان به خداوند ما به خود اجازه میدهیم به نیرویی عظیم دسترسی پیدا کنیم و مطمئناً راهحلهایی که از یک اساس روحانی یعنی خداوند نشات میگیرد مسلماً از راهحلهایی که ما به تنهایی اتخاذ میکنیم ارجحتر است. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)25. زندگی من به چه شکل ممکن است تغییری کند اگر که تصمیم بگیرم آن را به خداوند بسپارم؟زندگی گذشته با رفتار خودمحورانه ما تبدیل شده بود به زندگی مملو از زحمت، سختی، شکست و ناکامی اما با سپردن به خداوند از آشفتگیها خلاص خواهیم شد چون که نیرویی عاشق و مهرباني هست که از ما مراقبت مينماید. امروز چشمانم را به روی او باز میکنم و به مرور دست از کارگردانی زندگی خود و دیگران برمیدارم. ترسهایم کمتر میشود. اگر اعتماد کنم بدونشک آرامش بیشتری خواهم داشت و این صرفاً با ایمان من اتفاق خواهد افتاد من با سپردن زندگیام به این دوست مهربان هیچ ترسی ن, ...ادامه مطلب
نوروزتان خجسته باد«باران عشق» حسرت همه این نداشته هاست. حسرت همه بیقراریها، دلتنگیها و آرزوهای بر باد رفته…حسرت جهانی که دیگر خاکستری شده و خبری از آن صورتیِ شاد در آن نیست. دنیایی که بچه ها در آن نمی خندند و غمگیناند…«باران عشق» قلبیست که دیگر در سینه هیچکس جا نمیشود و آن بالاها میتپد. آن بالاها می وزد، می بارد، ضجه میزند…که بچهها را نجات دهید، که فرار کنیم از این خاکستری لعنتی… که دنیا بدون بچه ها و آن نگاه های معصوم، خیلی چیزها کم دارد، نبضاش نمیزند، نمیخندد…برچسبها: مرتضی عامری, مجتبی دشتی, اعتیاد, بهبودی بخوانید, ...ادامه مطلب
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی45. آیا امروز از یک نیروی برتر از خودم درخواست کمک کردهام؟ چگونه؟بله ـ چرا که من متوجه شدهام با داشتن غرور، دور بودن از تواضع و فروتنی هیچگاه نخواهم توانست در بهبودیام رشد کنم. امروز نیازهای روزانهام را به خدا واگذار میکنم و فقط درخواست راهنمایی و مدد از او دارم. باید دریچهي ذهنم را بازگذارم و این را بدانم تمام سوالات دنیا را پاسخگو نیستم و نیازمند راهنمایی و کمک هستم اعتماد کنم. من درخواستهایم را به صورت یک رفتار معمول شده برنامهریزی میکنم تا به صورت روزانه از فیضهاي خداوند بهرهمند گردم.46. آیا امروز از راهنمایم کمک خواستهام یا به جلسات رفتهام یا در دسترس دیگر معتادان در حال بهبودی بودهام؟ نتایج آن چه بوده؟بله ـ هر موقع احساس میکنم در مورد چیزی تجربهای ندارم با راهنما مشورت میکنم در جلسات حضور پیدا میکنم و در حد توانم خود را در دسترس دیگر معتادان قرار میدهم در نتیجه به آرامش میرسم و امروز تا حدی به تعادل رسیدهام و با در میان گذاشتن آن چیزی که دارم آن را حفظ نموده و از اعتمادی که کردهام سرخورده نیستم و از خود احساس رضایت دارم. در قدم نهم کتاب پایه در مورد اینکه چه زمانهایی احتیاج به کمک داریم خود موفقیت بزرگی تلقّی شد و میگوید: ما باید در عمل به خودمان ثابت کنیم که به کمک نیاز داریم. در تماس بودن با قدمها، سنتها و خدمت به ما کمک زیادی میکند تا به این باور برسیم که نیاز به کمک گرفتن داریم تا خودمحوریهایمان تعدیل یابد. متاسفانه بيشتر ما وقتی درخواست کمک میکنیم كه روبهراه نیستیم در حالي كه وقتي حالمان خوب است فکر میکنیم احتیاجی به دریافت کمک نداریم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشت, ...ادامه مطلب
قدم 3ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند، بسپاریم.پروردگار!خود را تقدیم تو میدارم با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی.از اسارت نفس رهایم کن تا انجام ارادهات را بهتر توانم.مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو، عشق تو و راه تو یاریشان خواهم کرد.باشد که بر ارادهات گردن نهم. (آمین)قدم سوم یادآوری میکند، اگر تمایل داشته باشید خداوند در زندگیتان حضور پیدا خواهد کرد و از مواهب حضورش بهرهمند خواهید شد و اگر پا روی ترسهایتان گذارید از درونتان رخت میبندد و ایمانی سرشار از امید جایگزین آن خواهد شد در قدم سوم به این باور میرسید که اگر تسلیم خواست و ارادهي خداوند باشیم، به رهایی و آزادی میرسیم. رها شدن از قید و بندهای دنیوی.قدم سوم حاصل پیام: «دست برداشتن از خودمحوری مساوی است با خدامحوری» میباشد. رعایت حقوق دیگران و در نظر گرفتن مصلحت جمع مساوی است با خواست و ارادهي خداوند.قدم سوم یعنی قدم برداشتن در راه حل مشکلات و در نهایت رسیدن به آزادی و آرامش.با سپردن امور زندگی به دستان پروردگار مهمترین تصمیم را در طول عمر خود خواهید گرفت. باید ایمان داشت و اعتماد کرد تا به آرامشی درونی در پس این تصمیم برسید.با خدمت کردن به دیگران خطی بر روی خود میکشید.پیدا کردن خود در گرو گم شدن در دیگران است.هر چقدر به سمت نیروی برتر گام برمیداریم، وابستگیهای دنیایی را رها نموده و وابسته به نیروی جاوداني خداوند میشویم.وابستگی به خداوند آزادی و بینیازی است و مفهوم این آزادی این است که نه تنها در اسارت افکار و باورهای پوسیدهي گذشتهي خود نیستم بلكه دیگر نیازمند توقعات سرکش و خواستهي نامحدود خود نيز نیستم..( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی, ...ادامه مطلب
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی48. چه چیز مرا متقاعد میسازد که دیگر نمیتوانم با موفقیت مصرف کنم؟عجزهای گذشته، شناخت بیماری، آگاهی از ضعفها، با مصرف نقصها در من بروز میکنند، لذت بردن از پاکی امروز، خدمت و لذت بردن از آن، در مصرف مواد مخدر هیچگونه موفقیتی وجود نداشته و ندارد و نمیتوانم خود را به چیزی متقاعد سازم که وجود ندارد. درک شرایط زندگی امروز و بدون مصرف مواد، انتهای مصرف مرگ، ناکامی است و در آخر این نکتهي مهم که زندگی گذشتهي من دلیلی محکم بر این مطلب است که هیچ وقت نتوانستم با موفقیت مصرف کنم حتی با بهترین شرایط49. آیا پذیرفتهام که بعد از مدتهای طولانی پاکی باز هم کنترلی نخواهم داشت؟هر چیز که قدرتش از من بیشتر باشد روی آن کنترلی نخواهم داشت. در مقابل هر چیزی که ناتوانم کنترلی ندارم و هر چیزی را که بشود کنترل کرد لذت ندارد. من نميتوانم چيزهايي را كه برايم لذتبخش است، كنترل كنم.زمان نمیتواند لذت چیزی را از بین ببرد و با یادآوری آن، بهطور مجدد تداعی میشود.من به اين نتيجه رسيدهام كه هيچگاه نميتوان مصرف موادمخدر را كنترل كرد. و این ثابت شده است، ولی میتوانم روی ضعفهایم به توانایی برسم و آنها را به تعادل برسانم. میتوانم برای از بین بردن لذتهای منفی لذتهای مثبت را جایگزین کنم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)امروز به این باور رسیدهام که با مصرف دوباره، بیماری عود خواهد کرد و کنترل همه چیز از دستم خارج خواهد شد و، تسلیم نخواهم بود.https://s6.uupload.ir/files/img-20231030-wa0182_umdk.jpg50. آیا میتوانم بهبودیام را بدون تسلیم کامل شروع کنم؟نقطهي آغاز فرایند بهبودی، تسلیم میباشد و تداوم این حرک, ...ادامه مطلب
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی61. آیا قبول دارم که من هیولایی هستم که تمام دنیا را توسط اعتیادم مسموم کردهام؟ یا فکر میکنم که اعتیادم هیچ پیامد و تاثیری در جامعهي اطراف من نداشته است؟ یا چیزی بین این دو؟بله ـ بیماری اعتیاد خود یک هیولاست، تاثیرات اعتیاد نه تنها خود، بلكه دیگران و اطرافیانم را هم به ورطه نیستی کشانده و در طول دوران مصرف همواره این هیولای درونی را انکار میکردم و هیچ اصول انسانی را رعایت نمیکردم. من تبدیل به هیولایی شده بودم که هر روز با وسعت بیماری اعتیادم در حال رشد بود و هر چه او در من رشد میکرد، رفتار من مخربتر و زیانبارتر میشد که اول خودم و خانوادهام و در مرحلهي بعد جامعهای را که در آن ساکن بودم را مسموم و آلوده کرده بود. نشانههای بارز این نکته (فروش مواد مخدر، سرقت، خیانت، عدم صداقت، در نظر نگرفتن عواطف خانواده و انسانها و ...) میباشد که به واسطهي این ضعفها و پیامدها تبدیل به هیولایی شده بودم که هیچ تاثیر مثبتی در جامعه نداشتم ولي امروز با پذیرش خود به اصل فروتنی دست يافتم و توانستم این هیولا را از فعالیت بازدارم.62. آیا احساس اهمیت نسبی در حلقهي دوستان و خانواده میکنم؟ در کل جامعه چطور؟ آن احساس چیست؟بله ـ امروز پس از گذشت سالها دافعه بین انسانها، به کمک خداوند و اصولي فراگرفتهام تبدیل به انسانی شدهام دارای جاذبه و اهمیت نسبی و همگی نتيجهي پیروی از اصولی است که آموختهام. امروز احساسات خوبی در من بوجود آمده، مانند: از خودم فرار نميكنم احساس میکنم که جزيی از کل هستم، احساس مسوولیتپذیری میکنم و در خانواده پذیرفته شدهام. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)امروز از یک سری, ...ادامه مطلب
ده پله برای رهایی از عادات ناپسند( برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی)1-آگاهی :درداعتیاد به خاطر عدم آگاهی فرد از عواقب ناشی از مصرف2-پذیرش: تا وقتی فرد نپذیرد که معتاد است اقدامی برای توقف اعتیاد نخواهد کرد3-امید :با روحیه امیدواری فرآیندایمان آوری در فرد آغازمیشود4-توکل:با اتکاء به پروردگاروسپردن امور به دست او از جنگ با خود دست برمی داریم5-بخشش:بابخشیدن خود و دیگران خطی بر روی گذشته و رنجشهایمان می کشیم6- تغییر:با تغییرات درونی وجایگزین کردن رفتار سالم به جای رفتار منفی ومخرب گامی در تثبیت بهبودیمان برداریم7- دلجویی: با دلجویی از دیگران روابط از دست رفته مان را ترمیم میکنیم و امکانات زندگی آرام در کنار آنها را مهیا می نماییم تا روند بهبودیمان ارتقا یابد.8-نظم متعالی: لازمه استمرار بهبودی نظم می باشد با نضم به آرامش درونی دست می یابید9-زندگی معنوی :اوضاع و شرایط زندگی با معنویت و روحانیت بهتر خواهد شد10-خدمت برای بقاء:خدمت وظیفه نیست بلکه یک عبادت است.بیماری اعتیاد بیماری لاعلاج وپیشرونده است که اگر متوقف نگردداسیر و دربند خود را به قعر چاه فنا و نیستی می کشاند بیماری اعتیاد بیماری مرموزی است که راهکار شناخته شده و اسلوب و متد علمی دقیقی برای قطع آن وجود ندارد به نظر من بیماری اعتیاد از ابتدای مصرف برای خیلی ها یک پروژه تفریحی کوتاه مدت و کنترل شونده است اما به مرور زمان شرایط درونی و بیرونی آن را تبدیل به یک پروسه نابودی و توقف ناپذیر می نماید نبود حس تعادل و توازن در فرد باعث شدت گرفتن یا استمرار اعتیاد می گردد ، راهکارهای زیلدی در این خصوص داده شده اما قسمت عمده بیماری اعتیاد فقدان روحانیت و معنویت در زندگیست و یا بنوعی عدم آگاهی می باشد بیماری اعتیاد خفتگی ر, ...ادامه مطلب
قدم اولما اقرار كرديم كه در برابر اعتيادمان عاجز بوديم و زندگيمان غيرقابل اداره شده بود. ای قادر متعال،آن قدر ناتوان و کوچکم که در پیشگاه تو هیچم، با حضور تو هستم و بی تو درمانده و عاجز در مقابل تمامی امور. حضورت امید است و سامانبخش زندگی آشفتهام. رهایم کن از قید و بند تا به وصالت رسم(آمین)صداقت نداشتن با خود و همچنین در مورد بیماری اعتیاد یکی از موانع رهایی از آن میباشد. نگاه صادقانهي فرد معتاد به ماهیت بیماریاش میتواند برای رهایی او بسیار مفید واقع شود. صداقت مانند نور خورشید است که با تابش آن سیاهیها و پلیديها نمایان میشود. باید بدانیم که اعتیاد یک بیماری پيشرونده و مزمن است كه، میتواند سریع یا کند باشد. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)بسیاری از معتادان در هالهای از تصورات گذشتهي خود متوقف شدهاند و به لذتهای اولین بار مصرف میاندیشند و در رویاهای گذشته درجا میزنند و غافل از اینکه بیماریشان در حال پیشروي است و کنترل آن را از دست میدهند و در حالتی به نام اجبار به مصرف قرار میگیرند. خیلیها مصرفشان را در زمانهای دلخواه و مکانهای مخصوص انجام میدادند، به قولی کنترلش را در دست داشتند. ديري نپاييد که این ایده در درازمدت بیاثر ماند و اعتیاد در حال پیشروی بود. خیلیها هم که گهگاهی به این رويدادهاي تلخ در زندگی پی میبردند. و اثرات منفی آن را لمس مینمودند، دست به کار میشدند و براي رهايي از اين مشكل، صادقانه تلاش مينمودند. ولی متاسفانه به علت نبود آگاهی و شناخت از بیماریشان، این کوششها به جایی نمیرسید و تنها و سرخورده و با ترس از آینده، خود را قربانی دايمی مصرف مواد و الکل میدانستند و تسلیم بیماریشان میش, ...ادامه مطلب
7ـ اخیراً بیماری من به چه شکل و فرم خاصی بروز پیدا کرده است؟گاهي تصور میکنیم که با قطع مصرف شریان اصلی فعالیت بیماری را قطع کردهایم در صورتي که چنین نیست و فقط ما زمانی میتوانیم این کار را انجام دهیم که اصولی را که ضامن پاکی و تداوم بهبودی ماست را بهطور كل بپذیریم و به آنها عمل کنیم و هر زمانی که از اصول و برنامهي بهبودی تخطی کنیم باید اذهان داشت که بهطوريقين بیماریامان فعال شده و اختیار، ما را در دست گرفته است.به طور معمول نداشتن تعادل موجب بروز بیماری اعتیاد خواهد شد امروز بیماری اعتیاد با استفاده از نقايص شکل و فرم مییابد مثل: توجیه و بهانه، بهاءدادن به هوای نفس، غرور و خودخواهی، توقع از خود و دیگران، خودکمبینی، تصورات باطل، تراز دیگران را گرفتن، وسوسه، رویابافی، قضاوت و افراط.8ـ آیا اخیراً شخص ـ مکان و یا چیزی من را وسوسه کرده است؟ اگر پاسخ مثبت است آیا این حالت روی روابط من با دیگران تاثیر گذاشته؟ به چه صورت دیگری این وسوسه از لحاظ جسمی ـ معنوی و احساسی بر من اثر گذاشته؟وسوسه باعث مسدود شدن راه صحيح بروز احساسات، عدم ارتباط سالم با دیگران و عدم استفاده از جنبههای مثبت مکان و زمانی که در آن قرار گرفتهایم میشود.وسوسه در فکر و مغز انسان شکل میگیرد، و به همين دليل فرد قسمتی از انرژی خود را به آن اختصاص میدهد و اين عمل باعث کاهش انرژی بدن ميشود و تاثیراتش را بر جسم ميگذارد و به تبعیت روح ناآرام، جسم هم تاثیر میگیرد.از نظر جسمانی: سردرد، پرخوری، خواب زیاد و کسالتاز نظر معنوی: دچار توهم میشوم و ارزشهای خود را زیر پا میگذارم.از نظر احساسی: تمام احساسات من از تعادل خارج میشود و من راه برخورد با این احساسات را نمیدانم.از نظرمعنوی: احساس کامل شدن میکنم و خدا, ...ادامه مطلب